ظهور اسلام و گسترش آن / قسمت هفدهم

با آغاز حکومت ترکان سلجوقیان مسلمان شده تحت نظارت خلافت عباسی در مناطق خراسان‌بزرگ، ایران، ماوراءالنهر و آناتولی آزاداندیشی ساکنان این مناطق به مرور جای خود را به آموزه‌های جناحی اسلام و سرکوب و تبعیض مکاتب دیگر داده و بیش از پیش جایگزین خردگرائی گردید. مدارس نظامیه که در زمان نظام‌الملک سلجوقی بنا نهاده شده بود در واقع در تقابل و ضدیت با مدرسه الازهر قاهره در مصر بود که توسط خلفای اسماعیلیه تاسیس گردیده بود. در مدارس نظامیه تنها به تدریس معارف اسلامی اقدام می‌شد و از آموزش هرگونه علومی دیگر مانند ریاضی و طبیعی سرباز می‌زدند. این حوزه‌های اسلامی که در زمان سلجوقیان برای تربیت و پرورش مبلغان دین اسلام در فرقه‌ی سنی در شهرهای بزرگ آن دوره نظیر بغداد، نیشابور، آمل، اصفهان، بلخ و هرات تأسیس شده بود، از آن جهت که به همت وزیرآلپ‌ارسلان سلجوقی، خواجه نظام‌الملک طوسی، تأسیس گردیده بودند نظامیه نامیده می‌شدند. آلپ‌ارسلان، سلجوقی که بین سال‌های 1063 تا 1073 میلادی حکومت می‌کرد اجازه تاسیس و ساخت این مدارس را داده بود. در فاصله نيمه دوم قرن 12 میلادی تا حمله مغول در نيمه دوم قرن 14 میلادی به وفور این گونه حوزه‌های اسلامی در سراسر سرزمین‌های تحت اشغال اسلام و سلاطین مسلمان شده سلجوقی گسترش یافته و اثرات سوء و نامطلوب بر روی عقل‌گرائی، اندیشه‌ورزی و علم‌گرائی ساکنان این مناطق گذاشت بود، که عمدتا ناشی ازتعصبات خشک و بی‌منطق آموزه‌های اسلامی بود. سعدی، شاعر ایرانی که گویا خود در این حوزه اسلامی حضور داشته در مورد این گونه حوزه‌ها تحت نام نظامیه نظر مساعده نداشته، اما مرتضی راوندی، در مورد حوزه‌های نظامیه ضمن تمجید این حوزه‌ها می‌نویسد: محمد غزالی، و سعدی شیرازی، نیز در این مدارس با فرهنگ اسلامی آشنا شدند.

سلطه اسلام بر مناطق اشغال شده هیچ گونه چالشی که منافع اسلام و حکام اسلامی را با مخاطره روبرو نماید بر نمی‌تابید و با مجازات‌های سنگین با آن برخورد می‌نمود، لذا فرهیختگان علم و ادب ایران از هرگونه اظهارنظر در زمینه‌های آموزه‌های اسلامی در سطوح مختلف جوامع تحت اشغال اسلام محروم بودند. اما اگر چه نرخ وحشت و هزینه‌ی کنکاش و پرسش در دین اسلام و فرقه‌‌های وابسته به آن نظیر فرقه‌ی شیعه اثنی‌عشری همیشه در سرتاسر تاریخ این دین به میزان بسیار زیادی دردناک و خون‌آلوده‌ بوده، ولی این تقابل تاریخی آن گونه که نویسندگان حکومتی اسلام در تحلیل‌های خود با تحریفات تاریخی مبارزه بر علیه اسلام و اسلام‌گرایان را بسیار کم‌رنگ و حتا بی‌رنگ گزارش نموده‌اند واقعا دور از هرگونه واقعیت است. بنابراین جوانان و آیندگان ایرانی این سرزمین باید بدانند که مبارزه بر علیه اشغال اسلام با تاریخ این سرزمین اجین بوده و هرگز از سوی فرهیختگان، نویسندگان و شعرای نام‌آور این مرز بوم به دست فراموشی سپرده نشده، فقط چون تمام این فرهیختگان عرصه‌های هنری و ادبی زیر سلطه‌ی اشغال‌گران اسلامی قرار داشتند، مخالفت‌های خود با اسلام و آموزه‌های نفرت‌انگیز آن را عمدتا به شکلی ظریف و در لفافه‌های ادبی ذکر می‌نمودند.

برای مثال، مبارزه برعلیه اشغال‌گران مسلمان در ایران چهارصد سال پس از تهاجمات وحشیانه قبایل عرب مسلمان به ایران در عرصه زبان و ادبیات فارسی با کوشش فردوسی، به اوج خود رسید. حماسه‌سرای بزرگ ایرانی، شاهنامه را در سال 1010 میلادی  به پایان رساند. او تلاش نمود با اشاره به تاریخ ایران و دودمان‌های پیشدادیان، کیان، اشکانیان و ساسانیان، هم چنین داستان‌های پهلوانی رستم و قیام‌های داخلی نظیر کاوه آهنگر، حس میهن‌دوستی و نیروی مقاومت ایرانیان را در برابر فشار حکام اسلامی برانگیزد. آن زمان که در بیشتر مناطق ایران حتا خراسان‌بزرگ و ماوراءالنهر زبان دانش و ادب به زور سر نیزه و اجبار مسلمانان اشغال‌گر عربی شده بود، فردوسی با سرودن شاهنامه برای زنده نگاهداشتن زبان پارسی و تاریخ ایران کوششی بزرگ و خردمندانه به کار برد. او کوشش داشت ایرانیان تحت سلطه اسلام را بیدار و آنها را از خرافات فرقه‌های مختلف اسلامی نجات داده به سوی ارزش‌های بزرگ ایرانی بکشاند. لذا با سرودن چکامه‌ها شورانگیز خود می‌خواست مردم را تکان داده و به تفکر عمیق وادارد و پایان کار اشغال‌گری اسلامی را به پیش چشمان‌شان بیاورد، به همین دلیل سروده بود: چو با تخت منبر برابر کنند / همه نام بوبکر و عمر کنند.

یکی از مهم‌ترین نتایج فرهنگی غلبه ترکان و ترکمانان سلجوقی مسلمان شده بر ایران رشد چشم‌گیر و روزافزون صوفی‌گری و مکاتب طریقت اسلامی در ایران بود که به لحاظ تاریخی در تقابل با فعالیت‌های علمی فلسفی و اندیشه‌سازی قرار گرفته بود. گزارشات از این برهه تاریخی موید این مطلب است که اولا قبایل ترک و ترکمن در جدیت ایمان‌شان به اسلام با هیچ مردم دیگری برابر نبودند، ثانیا  دیدگاه‌های ملی و اعتقادی‌شان به شدت با هم تداخل داشت، برپایه‌ی همین تعلق‌خاطر بود که اسلام سنی با حمایت سلسله‌های ترک و ترکمن در مناطق آسیای‌میانه، خاورمیانه و آسیای‌صغیر یا آناتولی احیاء گردید. در واقع این قبایل در گرویدن به اسلام و پذیرش این دین هویت ملی‌شان را چنان غرق در اسلام نمودند که اعراب ناچار شدند خلافت اسلامی‌شان را بدون هیچ رابطه نسبی بپذیرند، تا آن مقطع زمانی خلافت در تاریخ امپراتوری اسلام نسب قریشی داشت. بنابراین در طول تاریخ تمایلات قبایل ترک و ترکمن به اسلام بیشتر از سایر اقوام منطقه بوده. یعنی خود را تماماً تسلیم اسلام کردند که این از مشخصه‌های اسلام ترکی است. بسیاری از صاحب نظران تاریخی و مورخان معتقدند به سبب گرایشات شدید این قبایل به اسلام تمدن‌ها، حکومت‌ها، ادیان و ادبیات ترکی قبل از اسلام به جز اندکی شعر مردمی و اسطوره شجره‌نامه‌ای بقیه زدوده و فراموش گردیده تا بدان جا که  خود نام ترکان و ترکمانان برای خودشان و حتا غربی‌ها مترادف با مسلمان شدن گردیده بود. با این که عثمانیان شاخه‌ای از ترکمانان طایفهٔ قایی بودند که در اواخر امپراتوری سلجوقیان از ترکستان به آسیای‌صغیر یا آناتولی کوچیده بودند، اما بزرگان این طایفه خودشان را ترک نمی‌خواندند و عثمانی معرفی می‌کردند.

از این گذشته به لحاظ اعتقادات دینی و ماوراءطبیعی ترک‌ها، پیش از اسلام از نخستین اثر نوشتاری ترک‌ها یعنی سنگ‌نوشته‌های اُرخون واقع در مغولستان کنونی که در قرن هشتم نگاشته شده می‌توانیم اطلاعات ارزش‌مند به دست آوریم. به نظر  واسیلی بارتولد، ترک‌شناس و ایران‌شناس نامور روسی شکی نیست که اعتقادات ترک‌های امپراتوری گوک تورک که ریشه اصلی اغوزها هستند شمن‌باوری بوده. همه ترک‌های شرقی مانند اویغورها یعنی ترک‌های قارلوق، قبچاق، قومان در غرب، خزرها در شمال دریای خزر به غیر از رهبران آنان که به یهودیت گرویده بودند و یا بلغارهای حوزه رودخانه  ولگا آیین‌های رنگارنگ شمن‌باوری و تنگریسم داشتند. تنگریسم یا تنگری‌باوری یا شمن‌باوری زرد یک باور اعتقادی التقاطی در آسیای‌میانه بود که ترکیبی از شمن‌باوری، روح‌باوری، توتم‌پرستی، چندخدایی، یکتاپرستی را در خود داشت و دینی ترکی مغولی بود که ریشه آن را می‌توان در منطقه جغرافیایی استپ اوراسیا یافت. تنگری‌باوری اعتقادات غالب قدیم ترک‌ها، مغول‌ها، مجارها و هون‌ها بود. آثاری از آن در زبان و باور ترک‌تبارها باقی است. بنیاد اصلی این دین بر الهه آسمانی بنام تنگری قرار دارد.

اصول و عقاید دین تنگری این بود که یک خدای متعال به نام تنگری وجود دارد. او غیرقابل شناخت است و همه چیز را می‌داند و اعمال خیر و شر انسان را داوری می‌کند. می‌تواند انسان را از فرش به عرش برساند و بالعکس، لذا اقداماتش غیرقابل پیش‌بینی است و دانستن اسلوبش سخت است. تنگری آگاهی و قدرت پنهان در پس طبیعت است. همه چیز به او متصل است. ارواح یا ایزدان بسیاری همراه تنگری هستند. این ایزدان متفاوت هستند، می‌توانند خوب، بد یا ترکیبی از هر دو باشند. می‌توانند ایزدان عالم‌های بالاتر، ارواح جهان زیرین، ارواح زمین، آب، ستارگان و گیاهان یا ارواح نیاکان باشند. با این ارواح می‌توان تماس گرفت، اما مردم عادی این توانایی را ندارند و این قدرت فقط در اختیار برگزیدگان یا شمن‌ها می‌باشد، بنابراین شمن‌ها رابط بین انسان‌ها و خدایان هستند. شمن‌باوری احتمالا از قدیمی‌ترین آیین‌های طبیعی بومیان آسیا، شمال اروپا، آفریقا و آمریکا است. امروزه با وجود گسترش همه جانبه ادیان معاصر یهودیت، مسیحیت و اسلام هنوز هم می‌توان در میان مردم این سرزمین‌ها آثار شمن‌باوری را مشاهده نمود. پایه شمن‌باوری اعتقاد به ارواح و نقش انسان‌هایی به نام شمن و یا شامان در برقرار نمودن رابطه با ارواح و تاثیر گذاشتن بر آنها است. شمن در اصل نامی به زبان آلتایی تونقوزی در سیبری و مغولستان است که در میان بومیان هر منطقه نام‌های دیگری به معنی ساحر، پزشک و جادوگر گرفته است.

تحلیل مبتنی بر واقعیات تاریخی از قدرت‌مند شدن قبایل ترک و ترکمن ساکن مناطق آسیای‌میانه و مرکزی متکی بر دو عامل اصلی و مهم بود، که در شرایط مشخص سیاسی و اجتماعی آن دوره به این قبایل در رسیدن به مقام و نقش سیاسی و اجتماعی در عالم اسلام یاری رسانده بود. اول مهارت نظامی و جنگ‌آوری این قبایل است که ناشی از زندگی کوچ‌نشینی آنان در آسیای‌میانه بود و دوم پذیرش بی‌چون و چرای اسلام از سوی اکثر قبایل ترک و ترکمان که در همان دوران گذار به ماوراءالنهر شکل گرفته و موجب تبدیل سریع آنان به سلاطین ترک غزنوی و به خصوص سلجوقی به بیرق‌داران اصلی در دنیای اسلام گردیده بود. پس از پذیرش اسلام آنان دیگر همان قبایل کوچ‌نشین نبودند که در دشت‌های آسیای‌میانه یا مرکزی می‌زیستند، بلکه مسلمانانی بودند که با قدرت شمشیر با غیرمسلمانان منطقه روبرو می‌شدند. حاکمان اسلامی قدرت‌مندی شده بودند که با اذن خلیفه اسلامی به اجرای امر جهاد اسلامی می‌پرداختند و میزان زیادی از غنایم به دست آمده از کشورهای غیرمسلمان را تقدیم خلیفه اسلامی می‌نمودند و این آغاز دورانی طولانی در حکومت‌گری و دولت‌داری مناطق خاورمیانه، آسیای‌میانه و آناتولی است که پژوهش‌گران آن را حاکمیت ترکان بر بستر اسلام نامیده‌اند. در حاکمیت اسلامی ترکان نباید نقش همکاری بسیاری از دیوانیان و فرادستان ایرانی را نادیده انگاشت.

با مرگ ملک‌شاه،‌ سلجوقی دوران شکوه حاکمیت اسلامی سلجوقیان در مناطق مختلف آرام آرام به سوی انحطاط گام برداشت. زیرا با مرگ ملک‌شاه، بین پسران و شاهزادگان سلجوقی جدال سنگینی درگرفت. ابتدا بین دو پسر او محمود، و پسر بزرگش برکیارق، جنگ بر سر تاج و تخت آغاز گردید. این جدال عاقبت در اصفهان با پیروزی محمود، به پایان رسید و برکیارق، زندانی شد. اما بعد از مدتی محمود، بر اثر بیماری آبله در گذشت و قدرت دوباره به برکیارق، برگردانده شد. محمد، پسر دیگر ملک‌شاه که در آن موقع سلطنت گنجه را بر عهده داشت سر به شورش علیه برادر خویش برداشت. به جز جنگ اول که در نزدیکی همدان رخ داد و با شکست محمد، به پایان رسید، پنج جنگ دیگر نیز رخ داد که عاقبت با صلح بین دو برادر به پایان رسید. اما برکیارق، در سال 1104 میلادی یک سال بعد از صلح با برادرش محمد، در گذشت و امور به محمد، منتقل شد. سلطان محمد، امور مربوط به خراسان را به برادر خود سنجر، واگذار کرد و خود امور دیگر تصرفات را به عهده گرفت. در حقیقت سلطان محمد، را می‌توان آخرین پادشاه سلجوقیان دانست که بر تمام تصرفات این سلسله حکومت کرد. زیرا بعد از او پایتخت هر کدام از سلاجقه که بدین شرح بود، جغری بیگ، شهر مرو، موسی یبغو، سیستان و هرات، قاورد، کرمان، طغرل شهر ری، ابراهیم ینال شهر همدان، قتلمش گرگان و دامغان، و امیر یاقوتی ابهر، زنجان و آذربایجان بود، هر یک خود را مرکز حکومت سلجوقیان می‌پنداشت.

در این آشفته‌بازار حکومتی یکی از امراء سلجوقی به نام انوشتکین غرجه، در خوارزم از حکومت مرکزی سلجوقیان سرپیچی نموده و اتابکان نیز برای خود دم از استقلال زدند. در کرمان سلسله سلاجقه کرمان و در روم سلسله سلاجقه روم به وجود آمد. از طرف دیگر اتابکان آذربایجان و اتابکان لرستان هم ادعای استقلال کردند. اتابک واژه‌ای است ترکی به معنای امیر. اتابکان غلامان ترک‌نژادی بودند که عموماً از بلاد قبچاق در شمال دریای سیاه توسط دولت سلاجقه به خدمت گرفته می‌شدند. اتابکان از ضعف شاهان و از اختیارات خود استفاده کرده و هر کدام در ناحیه‌ای از ممالک سلاجقه استقلال به دست می‌آوردند و حکومتی را تشکیل می‌دادند و برای فرزندان خود نیز حکومت را به ارث می‌گذاشتند مثل: اتابکان دمشق، موصل، آذربایجان، و غیره. انوشتکین، نیای بزرگ خوارزمشاهیان، غلام ترک‌نژاد از اهالی غرجستان بود که توسط سپهسالار کل سپاه خراسان در زمان سامانیان به اسارت اسلام در آمده بود، و سپس به مزدوری حاکم اسلامی گرفته شد. انوشتکین، در دوران فرمانروایی سلجوقیان به سبب جسارتش در آدم‌کشی خیلی زود مدارج ترقی در سپاه اسلام را طی کرد و به مقامات عالی رسید تا این که سرانجام به مقام فرماندار نظامی و سپس با عنوان سنتی خوارزم‌شاه به حکومت خوارزم برگزیده شد. انوشتکین، صاحب 9 پسر بود که بزرگ‌ترین آنها، قطب‌الدین محمد، نام داشت.

سلطان سنجر سلجوقی، در سن 72 سالگی و بعد از تقریباً 62 سال سلطنت در سال 1157 میلادی زندگی را بدرود گفت. سنجر، برای خود جانشینی نداشت و خواهرزاده‌اش رکن‌الدین محمود، به جای او بر تخت نشست. اما در سال 1181 میلادی به دست یکی از سرداران سلجوقی نابینا شد و اواخر حیات خود را در زندان به سر می‌برد. در این دوران بود که حکومت سلجوقیان توسط سلطان تکش، خوارزم‌شاه، منقرض گردید. درسال 1193 میلادی در جنگی که بین تکش وطغرل سوم سلجوقی درگرفت به پیروزی سپاه خوارزمشاهیان منجر گردید و یک سال بعد یعنی سال 1194 میلادی علاءالدین تکش خوارزم‌شاه مرکز ایران را تصرف کرد و در همدان بر تخت حکومت جلوس کرد.

تمام دوران سلطه سلجوقیان مسلمان شده بر ایران، خراسان‌بزرگ، ماوراءالنهر، آسیای‌میانه و آسیای‌صغیر یا آناتولی تحت پوشش امر جهاد اسلامی علیه کفار قرار داشت که ابتدا تحت فرماندهی شخصی به نام ابراهیم ینال، برادر مادری طغرل‌بیک، بینان‌گذار حاکمیت سلجوقیان آغاز شده بود. ابراهیم ینال، از سران قدرت‌مند سلجوقی و فاتح قسمت اعظم متصرفات اولیه‌ی این قبایل بود که در اکثر فتوحات این سلسله نقش سرداری لایق و جنگ‌آور را ایفاء می‌کرد که همواره در تاخت ‌و تاز و محاصره و تصرف مناطق گوناگون بود و رهبری بسیاری از لشکرکشی‌های طغرل‌بیگ، را بر عهده داشت، لذا به همین سبب نقش مهمی در گسترش قلمروی سلجوقیان ایفاء کرده بود. کلیفورد ادموند باسورث،  تاریخ‌دان و خاورشناس انگلیسی، استاد عربی‌شناس دانشگاه منچستر در کتاب تاریخ کمبریج می‌نویسد: ابراهیم ینال، در ابتدای کار سلجوقیان، نیشابور را به وسیلهٔ دویست سوار و انجام رایزنی‌هایی فتح کرد و در نخستین جمعهٔ پس از ورود به نیشابور در مسجد جامع به نام طغرل‌بیک خطبه خواند و مدتی بعد نیز طغرل‌بیک، در میان استقبال بزرگان نیشابور وارد آن شهر شد و پس از اقامت در باغ شادیاخ، بر تخت سلطنت مسعود غزنوی تکیه زد. برخی نیز تاریخ این حوادث را مصادف با سال‌های 1028 و 29 میلادی می‌دانند.

در زمان حکومت علاءالدین تکش، تمامی خراسان‌بزرک، ری و عراق‌عجم یعنی آخرین میراث سلجوقیان به زیر سلطه خوارزم‌شاهیان درآمده بود، لذا غلبه علاءالدین تکش، بر تمام میراث سلجوقیان موجب نارضایتی خلیفه بغداد گردیده بود که اثر این ناخرسندی و عواقب آن، بعدها دامن‌گیر محمدبن تکش، شد. با درگذشت علاءالدین تکش در سال 1200 میلادی پسرش محمد، خود را علاءالدین محمد، خواند و به ین ترتیب سلطان محمد، خوارزم‌شاه شد. بیست سال یعنی تا سال 1219 میلادی فرمانروایی علاءالدین محمد، خوارزم‌شاه به طول انجامید. سلطان محمد، که میراث دشمنی با خلیفه را از پدرش به ارث برده بود از همان آغاز امارت خود را از تأیید و حمایت حکام و مبلغان و متولیان اسلامی محروم دید به همین دلیل ناچار شد تا بر امیران قبچاق خویش یعنی ترکان قنقلی که خویشان مادرش ترکان خاتون، بودند تکیه کند و با میدان دادن به این دسته از سپاهیان عاری از انضباط که در نزد اهل خوارزم بیگانه هم تلقی می‌شدند، به تدریج حکومت خوارزم‌شاه را در همه جا مورد نفرت عام مسلمانان ساخت. ضمن این که یکی از مشگلات تاریخی حاکمیت خوارزم‌شاهیان تقابل آنان با اقوام مغول بود که بعدا به آن خواهم پرداخت، اما ابتدا به شرایط حاکم بر مناطق اشغال شده از سوی اسلام می‌پردازم.

اصولا در اکثر نمونه‌های تاریخی جنگ‌های جهادی مسلمانان علیه کفار چه زرتشتی و بودایی و چه اهل کتاب یعنی مسیحی و یهودی که در ماوراءالنهر تعدادشان به مراتب کم‌تر از مثلا عراق بود وقتی حاکم، فرمانده و یا پادشاه یک ولایت و یا ایالت به لشکر اسلام تسلیم می‌شد و  پرداخت خراج و باج و مالیات را می‌پذیرفت همه مردم آن ولایت و ایالت مسلمان شده شمرده می‌شدند. برعکس اگر غیرمسلمانان در مقابل مسلمانان مقاومت می‌کردند و مسلمانان پیروز می‌شدند غیرمسلمانان طبق قوانین شرعی اسلام ناچار به پرداخت خراج، باج و جزیه‌ای می‌شدند که اندازه‌اش بسته به تصمیم حاکم و فرمانده مسلمان بود. کل این مخارج اغلب برای حکومت آن محل و تک تک مردم طاقت‌فرسا بود و این وضع در اکثر موارد انگیزه قبول اسلام می‌گشت. از سوی دیگر طوری که در نمونه سمرقند رخ داده بود تاخیر طولانی و یا رد پرداخت جزیه دلیل اعلان جنگ از سوی مسلمانان برضد غیرمسلمانان می‌شد که در آن جان و مال غیرمسلمانان مباح شمرده می‌شد، یعنی آن چه که در نمونه کشتار، تخریب و غارت شهر پیکند در نزدیکی بخارا اتفاق افتاده بود

از سوی دیگر ایرانیان ساکن منطقه ماوراءالنهر و خراسان‌بزرگ تا دوره زوال حکام اموی و برآمدن عباسیان یعنی تا سال 750 میلادی تقریبا مسلمان شده بودند. فرقه‌ی اسلام سنی مکتب حنفی که در ابتدا گروهی از مکتب شافعی هم در آن وجود داشتند که بعدها آنان هم تحت تاثیر پیروان تسنن حنفی قرار گرفته بودند. دلیل این ادعای تاریخی این است که نویسنده هر شش کتاب احادیث پیامبر اسلام در حوزه فرقه تسنن که از سوی اهل تسنن مورد قبول قرار دارد ایرانی بودند: محمدبن اسماعیل بخارى، مسلم‌بن حجاج قشیرى نیشابورى، محمدبن یزیدبن ماجه قزوینى، ابوداوود سجستانى، محمدبن عیسى ترمذى، و احمدبن شعیب نسائى. ایرانیان خراسان‌بزرگ و ماوراءالنهر با محدثان و مبلغانی مانند ابوحنیفه، امام بخاری، ماتریدی سمرقندی، و غزالی حوزه‌های متعدد اسلامی بنا نموده بودند که نفوذ بزرگ و سرتاسری در جهان اسلام یافته بود، لذا آنان خود را از لحاظ دین اسلام هیچ کم‌تر و عقب‌تر از اعراب نمی‌دانستند. ضمن این که کسانی که یکی دو قرن پس از اسلام آوردن ایرانیان خراسان‌بزرگ و ماوراءالنهر با اکثریت بزرگ ترک‌ها در تماس مستقیم بودند، با آنان می‌جنگیدند، تجارت و یا همسایگی و خویشاوندی می‌کردند و یا آنان را به اسلام جلب می‌نمودند مسلمانان عرب نبودند، ایرانیانی بودند که اسلام را حالا به هر دلیلی پذیرفته بودند.

این روند تاریخی حدودا 200 سال یعنی از سال 800 میلادی تا دست‌کم سال 1000 میلادی طول کشیده بود. در این دوره ترک‌ها، چه یک‌جانشین شدگان ماوراءالنهر و چه چادرنشینان دشت‌های اوراسیا بیشتر از مسلمانان عرب، تحت تاثیر تجار و صوفیان نومسلمان ایرانی قرار گرفته و از آن طریق اسلام را آموخته بودند. در این دوران اصطلاح اسلام ایرانی در خراسان‌بزرگ و ماوراءالنهر رواج پیدا نموده بود. تقریبا در همین دوران بود که اسلام در مناطق خراسان‌بزرک، ماوراءالنهر و حتا آناتولی به دو شاخه شریعت و طریقت تقسیم گردیده بود. پژوهش‌گران این حوزه معتقدند روش اسلام آوردن ترکان صحرانشین از آن چه که میان ایرانیان و ترکان یک‌جانشین ماوراءالنهر اتفاق افتاده متفاوت بوده. یعنی قبول اسلام از سوی ترکان چادرنشین بیش از همه نه از راه حمله، غارت، مالیات و جزیه، بلکه به صورت گروهی و یا با تبلیغ و تشویق تاجران، صوفیان و دیگر مسلمانان مخصوصا از ماوراءالنهر و ایران صورت گرفته اگر چه شمشیر نیز به این روند کمک کمی نکرده است. در این رهگذر انگیزه تجارت و تبلیغات تامین شرایط  و حقوق برابر برای همه مسلمانان و فعالیت حوزه‌های دینی اسلام نقش مهمی داشتند.

بیان دیدگاه